«دوبنده خاکی» راهی بازار نشر شد
تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۰۴۵۰۴
- کتاب «دوبنده خاکی» داستان جوانی است که با وجود مشکلات مالی میخواهد قهرمان ورزشی شود، در طول داستان این نوجوان با اصغر منافیزاده معلم و کشتیگیری حرفهای که شهید شد، آشنا میشود.
به گزارش ایمنا، کتاب دوبنده خاکی روایتی از زندگی پهلوان شهید اصغر منافیزاده سالهای ابتدای دهه ۶۰ را روایت میکند. داستان، فضایی رئال و مختص نوجوانان و جوانانی است که بهدنبال قهرمانی با منش پهلوانی هستند و کشتی بهعنوان ورزش اول و محبوب ایران برای آنها جذاب است و اصل داستان هم روی این مهم میچرخد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
داستان این کتاب حول محور نوجوانی به نام اِبی (ابراهیم) و رؤیای او برای قهرمانی شکل میگیرد و از مشکلات و موانع اِبی برای رسیدن به این آرزو که میخواهد از آن دست بکشد شروع میشود. او به دلیل نداشتن دوبنده و کفش کشتی در حالی که مسابقه انتخابی را برنده شده، حس بازنده بودن و پایان رؤیای ناتمام کشتیگیر شدن را دارد.
اِبی تصمیم میگیرد برای رسیدن به خواستهاش با اصغر منافیزاده؛ که به جبهه اعزام شده ارتباط بگیرد، اصغر معلم ورزش مدرسه راهنمایی اِبی و قهرمان کشتی فرنگی کشور است، او میتواند مشکل شخصیت اصلی داستان را حل کند و علاوه بر آن معرف وی برای مسابقات شود.
در این میان دو غریبه که از اعضا سازمان مجاهدین خلق هستند با ساکی که در آن دوبنده و کفش کشتی است به سراغ اِبی میآیند و از او میخواهند تا به خانه امن آنها در خیابان شیخ هادی بیایند. اِبی مصمم شده تا با دو فرد غریبه که بعد از مسابقه به سراغش آمده اند تماس بگیرد، در نهایت اِبی با دو فرد قرار ملاقات میگذارد و به همراه محمود برای این ملاقات به پل جوادیه مراجعه میکند...
قسمتی از متن کتابدلم میخواست از سیر تا پیاز ماجرا را برای حاج مهدی تعریف کنم. نگاهم به اتیکت اسم روی لباس خیره ماند و بعد، از توالتهای سالن کشتی شروع کردم و به ماجرای ساک رسیدم. حاج مهدی با تعجب به ما گفت: «بچهها از کجا فهمیدین این دو آدم منافقن؟»
محمود که انگار خیالش راحت شده باشد نفس عمیقی کشید و گفت: «راستش حاج آقا ما یه معلمی داریم الان جبههست، البته معلممون به اِبی تمرین کشتی هم میده، اون برای من زیر و زبر سازمان مجاهدین رو گفته.»
حاج مهدی در حالی که از پارچ بلور سفیدی که انگار زنبورها روی آن لانه کرده بودند توی لیوان پلاستیکی آب میریخت، بفرمایی زد و گفت: «اسم معلمتون چیه؟»
نگاهم به دانههای درشت عرق روی پارچ بود. دستم را دراز کردم و لیوان را از حاجی گرفتم و گفتم: «اصغرآقا منافیزاده. کشتیگیره. قبلاً تو سالن ظفر کشتی میگرفته. بارانداز و کول اندازش حرف نداره. کلی مدال داره آقا!»
حاج مهدی ذوقزده گفت: «میشناسمش؛ آقایی که معلم ورزشه، خیلی خوشرو و خوش اخلاقه. میدونم کی رو میگی. اتفاقاً منم طرفدار پَروپاقُرص کشتییَم. راستش یه بار میخواستم پسر خواهرم رو که باباش تو جنگ شهید شده بیارم باشگاه و ثبت نام کنم، کشتی یاد بگیره. اومدم باشگاه استقلال جنوب دیدم یه آقای مربی کنار تشک قبل از گرم کردن بچهها جمعشون کرده و دارن قرآن میخونن. رفتم جلو گفتم میخوام مربی بچه خواهرم باشه. وقتی فهمید محمدرضا بچۀ شهیده، حسابی تحویلش گرفت. الانم جبهه است، درسته؟»
هر دو سرمان را به نشانۀ تأیید تکان دادیم. حاج مهدی ادامه داد: «خب پسرا حالا میخوام یه خواهشی ازتون کنم؛ البته اگه همکاری کنین ممنون میشم، مخصوصاً تو آقا اِبی. قضیه ربط به خونۀ خیابون شیخ هادی و این ساک داره…» (صفحه ۷۷ و ۷۸)
کتاب دوبنده خاکی نوشته نفیسه زارعی در ۱۳۶ صفحه مصور و در قطع پالتویی، با شمارگان هزار نسخه پاییز ۱۴۰۱ با قیمت ۳۰ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
کد خبر 662800منبع: ایمنا
کلیدواژه: شهید کشتی مدرسه سازی معلم ناشران تازه های نشر شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق منافی زاده حاج مهدی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۰۴۵۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۳ رمان نوجوان تألیفی پیشنهاد خرید هادی خورشاهیان از نمایشگاه
هادی خورشاهیان، نویسنده و شاعر کودک و نوجوان به بهانه برگزاری رویداد بزرگ نمایشگاه کتاب تهران ۱۴۰۳ که بار دیگر علاقهمندان به کتاب را راهیِ مصلای امام خمینی (ره) میکند، سه رمان نوجوان «مأموریت فلامینگوها»، «همه سیبها زمین را دوست دارند» و «چشمهای فسفری» را برای خرید از نمایشگاه به نوجوانان پیشنهاد کرد.
«مأموریت فلامینگوها»
این کتاب به قلم طاهره مشایخ از سوی انتشارات چاپ و نشر بینالملل منتشر شده است. داستان این رمان نوجوان در زیستبوم شمالی کشور رقم میخورد و با محوریت چند نوجوان است که قرار است یک کار بزرگ بکنند. داستان دستهای از فلامینگوها را روایت میکند که میخواهند به خاطر یونس، خودشان را به رشت برسانند؛ آن هم درست زمانی که ویروس کرونا تازه وارد ایران شده و همهجا قرنطینه اعلام شده است. فلامینگوها کنار دریا جلسه میگذارند و یونس و امیر برای این مأموریت انتخاب میشوند. ضمنِ حوادث و ماجراهای داستان در دنیای پر از هیجان نوجوانی، نویسنده به معرفی و بیان قهرمانیهای میرزا کوچکخان، بزرگترین شخصیت مبارز گیلانی نیز میپردازد.
«همه سیبها زمین را دوست دارند»
این کتاب، رمان نوجوانی به قلم آویسا شرفی است که زیر نظر شورای طنز انتشارات مهتاب (واحد کودک و نوجوان انتشارات محراب قلم) تهیه و تولید شده است. داستان این اثر با این خبر شروع میشود که چند معلم غیبت داشته و به مدرسه نیامدهاند و کسی نمیداند چه اتفاقی برای آنها افتاده است.
«چشمهای فسفری»
این اثر را مهیندخت حسنیزاده نوشته و انتشارات قدیانی منتشر کرده است. در معرفی این اثر آمده است: خانهخرابه سالهاست جزء اصلی محله است. موقع آدرسدادن میگویند، «همان کوچهای که آخرش میرسد به خانهخرابه» ولی هیچکس نمیداند این خانه کی ساخته شده و صاحب اصلیاش کیست…. نادر بعد از اینکه پدرش را در درگیری با پلیس از دست میدهد همراه مادر و خواهر کوچکش به محلهای جدید نقل مکان میکنند؛ جایی که به قول مادر نادر به حد کافی از محله قبلی فاصله دارد و بچههایش میتوانند به دور از بدنامی پدر زندگی کنند.
به گزارش ایبنا: نمایشگاه کتاب تهران ۱۴۰۳ با شعار «بخوانیم و بسازیم» ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشتماه در مصلای امام خمینی (ره) برگزار خواهد شد.
منبع: خبرگزاری کتاب ایران